5 بهانه ی وحشتناک در زندگی (2024)
در این دنیا هر کس برای خود رؤیاها و آرزوهایی دارد، اما با این حل بیشتر مردم هرگز شاهد موفقیت را در آغوش نمیکشند و هیچگاه نمیتوانند شاهد به بار نشستن اهداف و آرزوهای خود باشند. شاید علت اصلی در ترس از شکست، اتفاقات ناگهانی یا حتی مرگ نهفته باشد. متأسفانه فقط گروه کوچکی از مردم قادرند با صبر و پشتکار به تمام اهداف خود دست یابند و تاریخ پر است از آرزوها، اهداف و ایدههایی که هیچگاه تحقق نیافتند و نهایتاً در گوشهای از ذهن مالک خود برای همیشه دفن شدند ...چرا؟
چون آرزوها فقط آرزو هستند، نمیتوان به آنها دست یافت، به خاطر همین به آنها آرزو میگویند، اینطور نیست؟
نه، کاملاً اشتباه است … این برداشت کلاً غلط است …
در ادامه با ۵ بهانه وحشتناک آشنا خواهید شد که باعث میشود مردم برای همیشه قید آرزوها و اهداف زیبای خود را بزنند:
-فکر میکنید به اندازه کافی خوب نیستید
آره، تو سر همهی ما یک صدای کوچک و منفی وجود دارد که همیشه داد میزند و میگوید تو آدم شکستخورده، بیعرضه و بیارزشی هستی. گاهی اوقات با خود فکر میکنید محصولی استثنایی تولید کردهاید که نظیرش در این دنیا پیدا نمیشود و بعضی وقتها نیز با خود میاندیشید چطور شد که همچنین محصول بیارزش و بیمعنایی را تولید کردید.
خب، علم و دانش امروزی چیزهای زیادی در مورد این صدای کوچک و منفی برملا کرده است. اولاً، ما معمولاً از این صدا به عنوان ابزاری برای تأمین آرامش و امنیت خود استفاده میکنیم. آره، درست شنیدید، همان صدایی که به شما میگوید زشت و بیارزش هستید، این کار را با نیت خیر انجام میدهد، اصلاً نمیخواهد به شما آسیب بزند. لطفاً اشتباه برداشت نکنید، اصلاً نمیتوانید دستهای این صدا را از پشت ببندید، دهانش را ببندید، او را به کناری پرتاب کنید و برای همیشه او را نادیده بگیرید. بگذارید با حقیقت روبهرو شویم، این صدا یکی از بهترین نعمتهایی است که خداوند متعال به ما انسانها ارزانی داشته است. معمولاً وقتی چیزی به اندازه کافی خوب نباشد این صدا بارها و بارها فریاد میزند تا در نهایت متوجه حرفهای او شویم؛ اما چه چیزی به اندازه کافی خوب نیست: خود ما.
ما با محدودیتها و ذهن خود آشنا هستیم. خب، نوبت بعد که مغز کوچک و پیرتان فریاد زد و گفت اثر هنری/ادبی یا عملکرد شما در باشگاه و محل کار وحشتناک است، فکر کنید مغزتان میخواهد این پیام را به شما بدهد: می تونم بهتر باشم، می دونم که می تونم. می تونم موفق باشم و به تمام اهداف و آرزوهایم دست یابم.
-فکر میکنید به حد کافی وقت ندارید
همیشه این جملات را به خاطر بسپارید:
اهداف و آرزوهایت به قدری ارزشمند و بزرگ هستند که همیشه باید آنها را جدی بگیرید و برای تحقق آنها تلاش کنید. اگر برای چیزی که فکر میکنید به آن علاقهمندید به حد کافی وقت ندارید، مطمئن باشید واقعاً هیچ علاقهای به آن ندارید.
افراد موفق جهان همیشه برای آرزوها و اهداف خود وقت دارند. اگر شما نیز مثل خیلیها همیشه در شبکههای اجتماعی فیسبوک، توییتر، تامبلر، اینستاگرام، یوتیوب و غیره هستید بهتر است همین امروز کرونومتر یا ساعتی تهیه کنید و زمانی را که صرف وبگردی میکنید محاسبه کنید. وقتی خواستید روی مبل لم دهید و تلویزیون تماشا کنید، تمام دقایقی را که صرف این کار میکنید محاسبه کنید. مطالعهای که اخیراً توسط تلگراف انجام شد نشان داد یک فرد معمولی به طور متوسط روزانه ۱/۴۵ دقیقه را صرف وبگردی و شبکههای اجتماعی میکند – باز هم میگویید به اندازه کافی وقت ندارم؟
اگر واقعاً وقت ندارید، اصلاً برای کاری که عاشقش هستید وقت ندارید، کارهایی که دوست ندارید را کنار بگذارید و کاری را انجام دهید که عاشقش هستید. شاید درآمد کمتری داشته باشید، شاید نتوانید به باشگاه بروید، شاید نتوانید کارهای لذتبخش سابق را دنبال کنید، اما حداقل میتوانید کاری را انجام دهید که عاشقش هستید و آرزوهای خود را دنبال کنید. فکر میکنید با دنبال کردن آرزوهایتان چه چیزی را از دست میدهید؟ هیچچیز.
-به خودتان دروغ میگویید
سختترین کار در این دنیا این است که با خودتان صادق باشید. مردم از ناامیدی گریزاناند و وقتی شما برای کسب موفقیتهای پی در پی تلاش میکنید بارها این جملات را خواهید شنید: هر کاری از دستم براومده انجام دادم، سخت دارم تلاش میکنم و همیشه سرم شلوغه.
بیشتر مردم همیشه دوست دارند خودشان را به عنوان باهوشترین و سختکوشترین فرد گروه یا اجتماع نشان دهند؛ اما شما نباید مرتکب چنین اشتباهی شوید، خوب است بدانید هنوز تا بهترین بودن راه زیادی در پیش دارید. اجازه بدهید به یک نمونه اشاره کنم. بنده همیشه دوست داشتم نویسنده بشم، وقتی نوجوان بودم هیچ داستانی مطالعه نمیکردم چون به اعتقاد من تمام کتابها بیمعنی و مزخرف بودند چون هیچ علاقهای به سبک این نویسندهها نداشتم. خب، در واقع داشتم به خودم دروغ میگفتم و خودم را متقاعد کرده بودم که این دروغ عین حقیقت است. واقعیت این است که بنده فکر میکردم بهترین نویسنده دنیا هستم و استعداد من در این زمینه بینظیر است – البته هنوز هم این موضوع را باور دارم (شوخی) اما متواضع و فروتن شدهام. به خودم گفتم این باور اشتباه است، من باید بیشتر یاد بگیرم، بیشتر تمرین کنم، بیشتر مطالعه کنم، به همین خاطر فوراً چند عدد رمان خریدم و از هر نظر این رمانها را بررسی کردم. تمام آثار نویسندگان معروف را بررسی کردم و به این باور رسیدم میتوانم نقشی در پیشبرد ادبیات جهان داشته باشم. در نهایت به یک دید واقعبینانه از خودم رسیدم: شاگردی که هنوز خام است و باید چیزهای زیادی بیاموزد تا لایق نگاه مخاطبان خود باشد.
-همسالانتان واقعیت را به شما نمیگویند
سلام فلانی، شنیدم می خوای نویسنده بشی، امیدوارم موفق باشی – اما واقعیت اینه که تو نمیتونی بنویسی و یک نویسنده معروف و شناختهشده بشی، این فکرها رو بذار کنار، بیا باهم بریم بیرون.
اگر فقط یکی و فقط یکی از این افراد دور و بر شما باشند کافی هست، مطمئن باشید قید تمام اهداف و آرزوهای خود را میزنید و انگیزه و پشتکار خود را برای همیشه بازنشسته میکنید. بیشتر مردم باور دارند در زندگی باید واقعبین باشیم. با نقاشی و نویسندگی نمیتوان درآمد مناسبی داشت. اگر میخواهید قبوض را سر موقع پرداخت کنید باید به دنبال مشاغل عادی باشید که احتمالاً از آن متنفرید، برای چی؟ ماشین خوب، خانه خوب، شغل خوب و جایگاه اجتماعی و اقتصادی خوب؟ اما این وسط اهداف و آرزوهای فرد چه میشوند؟ چه بلایی سر آرزوی نویسنده شدن و انتشار کتابها میآید؟
اجازه دهید رک و راست در مورد این موضوع با هم صحبت کنیم، چون این مطلب یکی از واقعیتهای زندگی است. اگر هر روز کاری را انجام دهید که از آن متنفرید و فردا بمیرید، چه اتفاقی میافتد؟ یک نفر دیگر جای شما را در شرکت میگیرد، نزدیکان هم در نبود شما کمی شیون و گریهزاری میکنند و همین، تمام. انگار که اصلاً در این دنیا نبودهاید، خیلی زود فراموش خواهید شد. اگر جرئت داشته باشید، قدم در دنیای ناشناختهها بگذارید و در پی تحقق اهداف و آرزوهای خود باشید، زندگی شما به مراتب از فردی که زندگیاش را وقف کاری میکند که از آن متنفر است بهتر و موفقتر خواهید بود. خواه نویسندگی باشد یا قهرمانی در یکی از رشتههای ورزشی، حداقل این شانس را دارید که همیشه در ذهن مخاطبان خود زنده بمانید و هیچگاه فراموش نشوید. شانس اینکه نام شما برای همیشه روی یک کتاب، اثر هنری یا ترانهای دلنشین حک شود. شما همین الآن هم چیزی برای از دست دادن ندارید و در مقابل هزاران فرصت ناب برای موفقیت پیش روی شماست. پس از همین لحظه شروع کنید.
جملهی آلن واتس را همیشه به خاطر بسپارید: اگر پول هدف اصلی نبود، چه اهدافی برای خود در نظر میگرفتید.
انجامش دهید.
-هنوز به اندازه کافی آماده نیستم
اگر میخواهید به تمام اهداف و آرزوهای خود دست یابید، باید شجاع باشید. وقتی لازم باشد بهای آروزهای خود را به طور کامل بپردازید – قید بعضی سرگرمیهای خود را بزنید، لذات لحظهای را کنار بگذارید، تلویزیون و اینترنت را فراموش کنید و … – نقش شجاعت بیش از پیش نمایان خواهد شد. لطفاً اشتباه برداشت نکنید، اصلاً منظورم این نیست همین الآن بروید و از شغل خود استعفا دهید، تمام پلهای پشت سر خود را خراب کنید و تمام پایههای زندگی خود را نابود کنید. منظورم این است که هر روز وقتی را به اهداف و آرزوهای خود اختصاص دهید، اشتیاق خود را دنبال کنید، هیچگاه اجازه ندهید شعلههای عشقی که درون شما روشن است خاموش شود. چرا؟ چون فرصت زندگی که خداوند متعال به ما انسانها ارزانی داشته خیلی ارزشمند است. وقت طلاست، همیشه قدر لحظات خود را بدانید، به خدا توکل کنید و با صبر و پشتکار در تمام عرصهها موفق شوید.
هر روزی که بگذرد، شما پیرتر میشوید، لحظهای که گذشت دیگر هرگز بازنمیگردد. زمان در حال گذر است و هنوز هستند انسانهایی که میگویند: هنوز به اندازه کافی آماده نیستم، خیلی جوانم، به قدر کافی باتجربه نیستم. تمام این جملات فقط عذر و بهانهاند. همیشه این گفته را به خاطر بسپارید: نباید منتظر فرصتها باشید، خودتان باید فرصتها را خلق کنید. باید پلهای خود را بسازید، اگر مسیری به موفقیت ختم میشود اما زیر علفهای هرز باورهای منفی و محدودیتهای ذهنی پنهان شده، آستینها را بالا بزنید و تمام علفهای هرز را از ریشه بکنید تا مسیر موفقیت معلوم شود. باید آماده باشید، برای پیروزی باید آماده باشید، مسئولیت ۱۰۰ درصد زندگی خود را بپذیرید و از آن یک شاهکار خلق کنید.
درهر صورت ، از همین لحظه این بهانهها را کنار بگذارید، بیرون بروید و دنیا را تغییر دهید.
.