100 نام جالب و پراستفاده ی پسران در ایران (2025)

100 نام جالب و پراستفاده ی پسران در ایران (2025)

بازدید: 2181    انتشار: 1403/10/12    کد مطلب: 14447    دسته بندی: لیست آموزش
 
100 نام جالب و پراستفاده ی پسران در ایران (2025)

آ
اسمتلفظریشهمعنی
آبادیسabadisفارسینام یکی از پزشکان دوره هخامنشی
آباریسabarisفارسیموبد معروف دوره هخامنشی
آبانabanفارسینام ماه هشتم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آب، نام روز دهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
آبستاabestaفارسیاوستا – اساس بنیاد اصل – کتاب مقدس زرتشتیان
آبوabooفارسیآبی ، نیلوفرآبی ، دایی
آپاسایapasayفارسینام منشی شاپور اول پادشاه ساسانی
آتبینatbinفارسیآبتین ،روح کامل و نیکو کار – ‌ از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
آبیشabishفارسیبی رنج
آبتینĀbtinفارسی

یکی از شخـصیت های شاهـنامه، پدر فریدون

آذرنرسیazar naresiفارسینام پسر هرمز دوم پادشاه ساسانی
آرادaradفارسیآراج – نام روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم که در این روز نو پوشیدن را مبارک و سفر را شوم می دانند
آرتاartaفارسیارتا(به فتح الف) در اوستا به معنای مقدس آمده است
آرتابانartabanفارسیاردوان
آرتامartamفارسیوالی فریگه در زمان کوروش پادشاه هخامنشی
آرتانartanفارسینام برادر داریوش پادشاه هخامنشی و پسر ویشتاسب
آرتمنartmanفارسینام برادر بزرگ تر خشایارشاه پسر کوروش پادشاه هخامنشی
آرتیمانartimanفارسیمرکب از آرتی به معنای پاک و مقدس بعلاوه مان به معنی تفکر و اندیشه، اندیشه مقدس ، تفکر پاک ، همچنین نام روستایی از توابع تویسرکان که زادگاه میر رضی الدین آرتیمانی از شاعران عهد صفوی است.
آرتینartinفارسیآرش،عاقل و زیرک، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که در تیراندازی بسیار توانا بوده است
آرداardaفارسیآرشا ، مقدس
آردینardinفارسیآرد = آرت + ین (نسبت)، منسوب به آرت، مقدس
آرسامarsamفارسیآرشام،خرس،زورمند، دارای زور خرس پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان ‏هخامنشی
آرسانarsanفارسینام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
آرسینarsinفارسیپسر آریایی
آرشarashفارسیعاقل و زیرک- از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که در تیراندازی بسیار توانا بوده است
آرشاarshaفارسیآردا,مقدس
آرشامarshamفارسیبه معنی خرس و به معنی زور، دارای زور خرس پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان ‏هخامنشی
آرشانarshanفارسینام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
آرشاویرarshavirفارسیمرد مقدس، نام یکی از پادشاهان اشکانی
آرمانarmanفارسیآرزو، از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار خسروپرویز پادشاه ساسانی
آرمینarminفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام چهارمین پسر کیقباد – مرد همیشه پیروز
آروینarvinفارسیتجربه، آزمایش امتحان آزمون
آریاariyaفارسینژاد هندوارپائیان که در عهدی بسیار کهن با هم زندگی می کردند و بعدها به دو بخش بزرگ تقسیم شدند گروهی به هند و ایران آمدند و گروهی به اروپا رفتند.نام میهن عزیز ما ایران از این‎ ‎کلمه گرفته شده است
آریا رامنهariya ramaneفارسیآرام کننده آریائیان، نام پدر آرشام، جد داریوش پادشاه هخامنشی
آریامنariya manفارسیدریا سالار خشایارشاه پادشاه هخامنشی
آریا مهرariya mehrفارسیبرخوردار از محبت آریایی – نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی – لقبی که شهریور ۱۳۴۴به مناسبت ۲۵مین سال سلطنت از طرف مجلس سنا و شورای ملی به محمدرضا پهلوی داده شد
آریامنشariya maneshفارسیدارای خلق و خوی آریایی، نام پسر داریوش
آریوariuفارسینام یکی از سرداران بزرگ ایرانی زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر مقدونی
آریو برزنariu barzanفارسیآتش ایرانی – کنایه از قدرت و خشم ایرانی – نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر مقدونی
آستیاژastiyazhفارسیآسپاداس،آخرین پادشاه ماد که از کورش کبیر پادشاه و موسس هخامنشیان شکست خورد
آسیدادasidadفارسیآسیدات، نام یکی از بزرگان هخامنشی
آویدavidفارسیمشتاق و خواهان
آذینazinفارسی

ﺯﯾﻨﺖ، زﯾﻮر، ﻧﺎﻡ ﯾﮑﯽ از ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﺎﻥ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﺎﺑﮏ ﺧﺮﻡ دﯾﻦ، ﻧﺎﻡ ﭘﻬﻠﻮاﻧﯽ در وﯾﺲ و راﻣﯿﻦ

آبتینabtinفارسیروح کامل-انسان نیکو کار – از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
 

ا

اسمتلفظریشهمعنی
اردشیرardeshirفارسیآﻥ ﮐﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻣﻘﺪﺱ دارد، ﺷﻬﺮﯾﺎرﻯ و ﭘﺎدﺷﺎﻫﯽ ﻣﻘﺪﺱ، از ﺷﺨﺼﯿﺘﻬﺎﻯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، ﻧﺎﻡ ﻣﺆﺳﺲ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ، ﻓﺮزﻧﺪ ﺳﺎﺳﺎﻥ
اردوانardavanفارسییاری کننده درستکاران، از شخصیتهای شاهنامه، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
ارژنگarzhangفارسینقش و نگار، آرایش، نام پهلوانی تورانی پسر زره که به دست طوس کشته شد، نام کتاب مانی و نام دیوی در شاهنامه
ارسامarsamفارسینام پسر داریوش پادشاه هخامنشی
اسفندیارesfandiyarفارسیاسفندیار،آفریده مقدس، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی، فرزند گشتاسپ شاه ایران و کتایون دختر قیصر روم
 اشکانashkanفارسیبنیانگذار سلسله اشکانیان,منسوب به اشک
اشکبوسashkbusفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از فرماندهان سپاه خاقان چین
افشینafshinفارسی نام سردار ایرانی
امیدomidفارسی

ﺍﺷﺘﯿﺎﻕ ﯾﺎ ﺗﻤﺎﯾﻞ ﺑﻪ روﻯ دادﻥ ﯾﺎ اﻧﺠﺎﻡ اﻣﺮﻯ ﻫﻤﺮاﻩ ﺑﺎ آرزوﻯ ﺗﺤﻘﻖ آﻥ ، ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎﻩ، ﻣﺤﻞ ﭘﻨﺎﻩ

انوشanushفارسیبی مرگ، جاودان
انوشیروانanushirvanفارسینام یکی از پادشاهان ایرانی در زمان ساسانیان-بزرگترین پادشاه ساسانی
اهوراahuraفارسیدر فرهنگ ایران باستان، خداوند
اورمزدurmazdفارسیهرمز،از نامهای خداوند در آیین زرتشت،نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام ستاره مشتری، نام یکی از پادشاهان ساسانی
اورنگorangفارسیﺗﺨﺖ ﭘﺎدﺷﺎﻫﯽ، ﻓﺮ و زﯾﺒﺎﯾﯽ
ایرجirajفارسیپهلوی از شخصیتهای شاهنامه، نام کوچکترین پسر فریدون پادشاه پیشدادی ایران
ایریکeyrikفارسیآریایی
ایلاilaفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از فرماندهان سپاه افراسیاب تورانی
ایلیادiliyadفارسینام منظومه حماسی دوران قدیم و از شاهکارهای ادبیات جهان است که درباره جنگی به همین نام است که بین مردم یونان و تراوا در گرفت
 

ب

اسمتلفظریشهمعنی
باتیسbatisفارسیدژبان غزه در زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی که تا آخرین نفس در برابر اسکندر پایداری کرد
بارادbaradفارسینام کسی که در زمان شاپور یکم پادشاه ساسانی زندگی کرده ونام او در کتیبه کعبه زرتشت امده است
بارمانbarmanفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از سپاهیان افراسیاب تورانی، نام یکی از سرداران دورهماد ، شخص محترم و لایق دارای روح بزرگ
بابکbabakفارسیﺍﺳﺘﻮار ، ﭘﺪر ﮐﻮﭼﮏ ، ﭘﺎﭘﮏ، از ﺷﺨﺼﯿﺘﻬﺎﻯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، ﻧﺎﻡ دﻻور اﯾﺮاﻧﯽ، ﭘﺴﺮ ﺳﺎﺳﺎﻥ ﻣﻮﺏِد ﻣﻌﺒﺪ آﻧﺎﻫﯿﺘﺎ و ﭘﺪراردﺷﯿﺮ ﺑﻨﯿﺎﻥ ﮔﺬار ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ
باربدbarbadفارسیبارگاه پروردگار و انسان مسئولیت پذیر،نام نوازنده نامدار دربار خسروپرویز پادشاه ساسانی
بامدادbamdadفارسیصبح، نام پدر مزدک
بامشادbamshadفارسینام یکی از موسیقیدانان معروف در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
بختیارbakhtiyarفارسیخوشبخت، سعید، نام استاد رودکی در موسیقی
برانوشbranushفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام سردار رومی در زمان شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی
برتنbartanفارسیبردیس – به فتح ب و ت – مرد مغرور
برتهbarteفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی از خاندان لواده، در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
برزوborzuفارسیبلند بالا ، کنایه ‏از عظمت ،نام پسر سهراب پسر رستم زال
بردیاbardiyaفارسینام دومین پسر کوروش پادشاه هخامنشی و برادر کمبوجیه
برسامbarsamفارسیآﺗﺶ ﺑﺰرﮒ ﻣﺮﮐﺐ از ﺑﺮ(ﻣﺨﻔﻒ اﺑﺮ) + ﺳﺎﻡ ( آﺗﺶ) – ﻧﺎﻡ ﯾﮑﯽ از ﺳﺮداراﻥ ﯾﺰﮔﺮد ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ
برناbornaفارسی جوان
برزنbarzanفارسینام پهلوان ایرانی، نام پسر گرشاسب
بزرگمهرbozorg mehrفارسیبسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی
بسطامbastamفارسینام دایی خسرو پرویز پادشاه ساسانی
بهبدbehbodفارسینگهبان,مرکب از به (بهتر، خوبتر) + بد( پسوند اتصاف)
بهبودbehbudفارسیپیشرفت تدریجی – حرکت رو به بهتر شدن
بهدادbehdadفارسیآفریده خوب
بهرادbehradفارسی مرکب از به (خوب یا بهتر) + راد (بخشنده)
بهرامbahramفارسیفتح و پیروزی ، نام ستاره مریخ ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم ، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام ، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد که در دربار کاووس پادشاه ‏کیانی بود
بهروزbehruzفارسیخوشبخت، سعادتمند، از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار ایرانی در سپاه بهرام گور پادشاه ساسانی
بهزادbehzadفارسیمرکب از به ( بهتر، خوب) + زاد ( زاده) ، نام نقاش و مینیاتوریست معروف در اوخر عهد تیموری و اوایل عهد صفوی، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان درگاه انوشیروان پادشاه ساسانی، همچنین نام اسب ‏سیاوش
بهشادbehshadفارسیمرکب از به ( بهتر یا خوب) + شاد
بهمنbahmanفارسینیک اندیش ، نام ماه یازدهم از سال شمسی ، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند ، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام ‏پسر اسفندیار پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
بهمنشbehmaneshفارسیدارای مش و کردار شایسته
بهنامbehnamفارسیدارای نام نیک
بهیناbehinaفارسیکسی که از نسل خوبان است
بیژنbizhanفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گیو گودرز از پهلوانان ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی
  

پ

اسمتلفظریشهمعنی
پارساparsaفارسیپرهیزکار، مؤمن
پاشاpashaفارسیپادشاه در امپراطوری عثمانی ،عنوان مقامات لشکری و کشوری
پرشانparshanفارسی رزمجو
پرویزparvizفارسیﺍز ﺷﺨﺼﯿﺘﻬﺎﻯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، ﻧﺎﻡ ﺧﺴﺮو دوﻡ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ
پرهامparhamفارسی (صورت فارسی برهام، ابراهیم)
پرهانparhanفارسیلقب حضرت ابراهیم و نامی در پارسی باستان
پدرامpedramفارسیسرسبز، خرم‌ ، شاد و خوش
پندارpendarفارسیفکر، اندیشه، وهم، گمان، ریشه پنداشتن
پادراpadraفارسینگهبان آتش – مرکب از پاد به نگهبانی و محافظت + را به معنی نور و روشنایی
پارسیاparsiaفارسیمنسوب به پارس ، مرد پارسی ، پسر ایرانی
پژمانpezhmanفارسی دلتنگ، غمگین
پویاpouyaفارسی

آن که دارای حرکت و پیشروی است

پویانpuyanفارسیپویا، پوینده
پاکانpakanفارسیمنسوب به پاک ، طاهر و پاکیزه ، تمیز و مرتب
پارسانparsanفارسینام روستایی در نزدیکی سیرجان

پوریا

puriyaفارسی

نام پهلوان ایرانی معروف به پوریای ولی، نام اصلی وی محمود خوارزمی و متخلص به قتالی بوده است

پولادpuladفارسینام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرماندهان دلاور ایرانی در زمان کیقباد
پایاpayaفارسیپایدار
پیامpayamفارسیالهام، وحی
پیروزpiruzفارسیفاتح، فرخنده ، خوشحال، شاد ، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان ساسانیان
پیمانpeymanفارسیعهد، قرار
 

ت

اسمتلفظریشهمعنی
تیردادtirdadفارسینام چندتن از پادشاهان سلسله اشکانی
تهمtahamفارسیقوی، نیرومند
تهمتنtahmtanفارسیدارنده تن نیرومند ، لقب رستم پهلوان شاهنامه
تورجturajفارسیﻧﺎﻡ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﯾﺪوﻥ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﭘﯿﺸﺪادﻯ
تهمورثtahmursفارسیتهمورس، نیرومند ، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هوشنگ پادشاه پیشدادی، ملقب به دیوبند
  

ج

اسمتلفظریشهمعنی
جانیارjaniyarفارسییاری دهنده جان ، نام مورخی از مردم بخارا
جاویدjavidفارسیهمیشگی، ابدی
جهانjahanفارسیکیهان، عالم، گیتی ، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند ملک جهان، جهان آفرین
جمشیدjamshidفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام پسر تهمورث پادشاه پیشدادی و دارای فره ایزدی
جهانگیرjahangirفارسیفتح کننده جهان
جوانشیرjavanshirفارسینام پسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
  

خ

اسمتلفظریشهمعنی
خدادادkhodadadفارسیعطا شده از سوی خداوند
خسروkhosroفارسیپادشاه ، نیکنام و دارای آوازه نیکی ، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله کیخسرو پادشاه کیانی و خسروپرویز پادشاه ساسانی
خشایارkhashayarفارسیتغییر یافته خشایارش – مرکب از خشیه به معنای شاه و ارش به معنی مرد دلیر – شاه دلیر نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی
خسروپرویزkhosro parvizفارسینام یکی از پادشاهان ساسانی
 

د

اسمتلفظریشهمعنی
داراdaraفارسیصورت دیگری از داراب و داریوش ، نام پادشاه کیانی در شاهنامه و منظومه نظامی
دارابdarabفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام پسر بهمن پادشاه کیانی و همای چهرزاد
داریاdariyaفارسیدارا، دارنده
داریوشdaruoshفارسی نام یکی از شاهان هخامنشی,مرکب از دارا + وهو( نیکی )
دارمانdarmanفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
داتیسdatisفارسینام یکی از سرداران داریوش پادشاه هخامنشی
دانوشdanushفارسینام کسی که عذرا معشوقه وامق را فروخت
دستانdastanفارسیامی که سیمرغ بر زال پدر رستم پهلوان شاهنامه نهاده بود
 

ر

اسمتلفظریشهمعنی
راتینratinفارسیرادترین ، نام یکی از سرداران اردشیر دوم پادشاه ساسانی
رادradفارسیجوانمرد ، بخشنده، سخاوتمند ، خردمند، دانا
رادانradanفارسیمرکب از راد به معنی جوانمرد و پسوند نسبت ، انکه منسوب به جوانمردی است ، همچنین یکی از توابع اصفهان
رادمانradmanفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
رادمهرradmehrفارسیمرکب از راد( بخشنده) + مهر( خورشید) ، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی
رادوینradvinفارسیجوانمرد
رادینradinفارسیبخشنده، جوانمرد
رامانramanفارسینام وزیر کیقباد پادشاه کیانی
رَهامrahamفارسیﺍز ﺷﺨﺼﯿﺘﻬﺎﻯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، ﻧﺎﻡ ﭘﺴﺮ ﮔﻮدرز ﭘﻬﻠﻮاﻥ اﯾﺮاﻧﯽ در زﻣﺎﻥ ﮐﯿﮑﺎووﺱ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﮐﯿﺎﻧﯽ
رامینraminفارسی

عاشق ویس در منظومه ویس و رامین

رامبدrambodفارسینگهبان و پاسدار آرامش
رامتینramtinفارسینام یکی از نوازندگان و موسیقیدانان در زمان ساسانیان که واضع ساز چنگ بوده است
رامیارramiyarفارسیرمه یار چوپان، شبان
رایانrayanفارسیراهنما,اندیشمند – فکر کننده – مرکب از راه(فکر و اندیشه) + پسوند فاعلی
رایمونraymonفارسیپسر باهوش
رایینraiinفارسیام سردار اردشیر دوم پادشاه ساسانی
رساrasaفارسیویژگی صدایی که به وضوح قابل شنیدن است ، موزون و بلند ، آنچه به راحتی قابل درک است ، توانا در رسیدن ‏به هدف یا رسیدن به جایی
رستارrastarفارسینجات یافته، رها شده
رستمrostamفارسیدر زبان قدیم ایرانی مرکب از رس( بالش، نمو) + تهم (دلیر، پهلوان) ، نام پهلوان شاهنامه
روهانrohanفارسینیک سیرت و پارسا – زاهدان دین زرتشت را گویند-مرکب از روه به معنای سیرت نیک + پسوند نسبت
روهامrohamفارسینام یکی از پهلوانان ایرانی در شاهنامه فردوسی
روزبهruzbehفارسیبهروز، خوشبخت ، از شخصیتهای شاهنامه، نام موبد بهرام گور پادشاه ساسانی، نام اصلی سلمان فارسی از یاران معروف پیامبر(ص) ، نام اصلی ابن مقفع دانشمند معروف ایرانی قرن دوم
روماکromakفارسیدر گویش مازندران راست و منظم
ریونیزriunizفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی، و داماد طوس سپهسالار ایران
رخشانrakhshanفارسیدرخشان
 

ز

اسمتلفظریشهمعنی
زالzalفارسییکی از شخصیتهای شاهنامه-پدر رستم
زامیادzamiyadفارسینام روز بیست و هشتم از هر ماه شمسی در قدیم
زروانzarvanفارسینام یکی از ایزدان در ایران باستان، از شخصیتهای شاهنامه، نام پرده بردار دربار انوشیروان پادشاه ساسانی
زریرzarirفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند لهراسپ پادشاه کیانی و برادر گشتاسپ و از مبلمان بزرگ آیین زرتشتی
زهیرzahirفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
 

ژ

اسمتلفظریشهمعنی
ژوبیینzhubinفارسینوعی نیزه کوچک با سر دو شاخه و نوک تیز
 

س

اسمتلفظریشهمعنی
ساتیارsatiyarفارسینام یکی از سرداران داریوش
ساسانsasanفارسیتنها و گوشه نشین – درویش – نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام جد اردشیر مؤسس سلسله ساسانیان
سالارsalarفارسیبزرگ، مهتر ، سردار سپاه، فرمانده سپاه ، حاکم، شاه
سامsamفارسیآتش ، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی پسر نریمان و پدر زال و جهان پهلوان شاهنامه در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی
سامانsamanفارسیسرزمین، ناحیه ، ترتیب و روش کاری، نظام، صبر، آرام و قرار، نام مؤسس سلسله سامانیان
سامیاsamiyaفارسینام ماه یازدهم از سال ایرانیان در زمان هخامنشیان
سامیارsamiyarفارسیکمک کننده به آتش محافظ آتش
سامینsaminفارسینام روستایی در نزدیکی همدان
سپنتاsepantaفارسیاسپنتا – مقدس قابل ستایش
سپهرsepehrفارسیآسمان
سپهرادsepehradفارسیمرکب از سپه( سپاه) + راد( بخشنده، جوانمرد)
سپهردادsepehrdadفارسینام داماد داریوش پادشاه هخامنشی
سدراsadraفارسینام درختی در آسمان هفتم بهشت
سورنsurenفارسینام یکی از خاندانهای هفتگانه ممتاز در زمان اشکانیان
سورناsurenaفارسینام سردار ایرانی در زمان اشکانیان
سورینsurinفارسیتوانا، دلیر
سوشاsushaفارسیسوشیانت ، نجات دهنده ، نام هریک از موعودهای دین زرتشتی که هر هزار سال یکی از آنها ظهور می کند
سوماsumaفارسیدر گویش مازندران نهر آب
سروشsorushفارسی ﻓﺮﺷﺘﻪ ﭘﯿﺎﻡ آور در ﻓﺮﻫﻨﮓ زرﺗﺸﺘﯽ
سهرابsohrabفارسیگلگون، شاداب ، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر رستم پهلوان شاهنامه و تهمینه
سیامکsiyamakفارسیآن که موهایش سیاه است، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
سیاوشsiyavashفارسیدارنده اسب سیاه ، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیکاووس پادشاه ایران و پدر کیخسرو پادشاه کیانی
 

ش

اسمتلفظریشهمعنی
شاپورshapurفارسیشاه پور، پسر شاه، شاهزاده، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری گرانمایه و بارسالار فریدون پادشاه پیشدادی، همچنین نام چندتن از پادشاهان و پهلوانان ایرانی در شاهنامه
شاهرخshah rokhفارسیآن که چهره ای با هیبت و شکوه چون شاه دارد ، نام پسر امیرتیمور پادشاه تیموری
شاهینshahinفارسیپرنده شکاری
شایاshayaفارسیسزاوار
شایانshayanفارسیسزاوار، شایسته، ممکن، مقدور
شروینshervinفارسیﺎﻡ ﯾﮑﯽ از ﻓﺮزﻧﺪاﻥ ﻣﻠﮏ ﮐﯿﻮﺱ ﺑﺮادر اﻧﻮﺷﯿﺮواﻥ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ ، ﻧﺎﻡ ﯾﮑﯽ از ﺳﺮداراﻥ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺷﺎﭘﻮر ذواﻻﮐﺘﺎﻑ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ، ﻧﺎﻡ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺟﺒﺎﻟﯽ در ﻧﺰدﯾﮑﯽ دﯾﻠﻢ و ﮔﯿﻼﻥ
شهرادshah radفارسیشاه بخشنده
شهرامshahramفارسینام یک پادشاه
شهرداد shahrdadفارسی هدیه شهر
شهروزshahrozفارسیشاه روزگار یا داری بخت و روز شاه، نام سازی، نام شهری که خسروپرویز پادشاه ساسانی بنا کرد
شهریارshahriyarفارسیپادشاه، شاه، فرمانروا، حاکم، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی
شهیادshahyadفارسیمرکب از شه ( شاد) + یاد( خاطره)
شهیارshahyarفارسییاور و کمک کننده شاه، نام یکی از دانشمند زرتشتی در قرن یازدهم یزگردی
شکیبshakibفارسیتحمل، بردباری، آرام و صبر
شیاناshiyanaفارسیپاداش دهنده جزا دهنده مرکب از شیان (جزا و پاداش) + الف فاعلی
  

ط

اسمتلفظریشهمعنی
طهماسبtahmasbفارسی 1- دارنده‌ی اسب قوی؛ ۲- (اَعلام) ۱) (طهماسب) نام دو تن از پادشاهان صفوی.  طهماسب اول: دومین شاه صفوی [۹۳۰-۹۸۴ قمری] پسر و جانشین شاه اسماعیل، که در دوران سلطنتش ایران در جنگهای متعددی با ازبکان عثمانی و گرجستان درگیر شد.  طهماسب دوم: دهمین شاه صفوی [۱۱۳۵-۱۱۴۴ قمری] پسر و جانشین سلطان حسین صفوی، که سرانجام توسط تهماسب قلی خان (نادرشاه افشار) معزول و کشته شد؛ ۲) (در شاهنامه) پدر «زو» پادشاه ایران و جانشین نوذر شهریار، از سلسله‌ی پیشدادی.
  

ف

اسمتلفظریشهمعنی
فرامرزfaramarzفارسیمرکب از فر + آمرز، آمرزنده دشمن، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر رستم پسر زال
فربدfarbodفارسی دارای شکوه و جلال، باشکوه، شکوهمند
فرخfarokhفارسیﺧﺠﺴﺘﻪ، ﻣﺒﺎرﮎ، فرخنده، از ﺷﺨﺼﯿﺘﻬﺎﻯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، ﻧﺎﻡ ﯾﮑﯽ از ﻣﺮزﺑﺎﻧﺎﻥ ﺧﺴﺮوﭘﺮوﯾﺰ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ
فرخزادfarrokhzadفارسینام فرشته موکل بر زمین، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هرمزد برادر رستم هرمزان از سرداران سپاه یزگرد پادشاه ساسانی، نیز یکی از شاهان آن سلسله
فرخانfarrokhanفارسینام پسر اردوان آخرین پادشاه اشکانی، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی، موبدی در شاهنامه
فردادfardadفارسی داده شکوه و جلال
فردینfardinفارسی یگانه – تنها – همچنین مخفف فروردین نام ماه اول از سال شمسی، نام روز نوزدهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
فرزادfarzadفارسیزاده شکوه و جلال
فرزامfarzamفارسیلایق، درخور، شایسته
فرزانfarzanفارسیفرزانه خردمند، فرزانه
فرزینfarzinفارسیدانا,وزیر در بازی شطرنج
فرشادfarshadفارسیروح و عقل،کره مریخ

فرشید

farshidفارسی

دارای شکوه و عظمتی چون خورشید، نام برادر پیران ویسه

فرنادfarnadفارسیپایان و پایاب
فرنامfarnamفارسیدارای نام باشکوه و زیبا، نام یکی از سرداران شاپور
فرنودfarnudفارسیبرهان، دلیل
فرهادfarhadفارسیاز شخصیتهای شاهنامه و از پهلوانان ایرانی جزو سپاه کیکاووس پادشاه کیانی
فرهانfarhanفارسینام مکانی در نزدیکی همدان
فرهودfarhudفارسیپرهود، فلزی که رنگ آن به علت حرارت دگرگون شد است
فریبرزfariborzفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی فرزند کیکاووس پادشاه کیانی
فریمانfarimanفارسینام بخشی از استان خراسان
فرید فارسیمنحصر بفرد
فیروزfiruzفارسیپیروز ،مظفر و منصور
فیروزانfiruzanفارسیپیروزان
  

ک

اسمتلفظریشهمعنی
کارنkarenفارسینام سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم(گودرز) قیام کرد
کامبیزkambizفارسیگویش امروزی کبوجیه، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی
کامرانkamranفارسیآن که در هر کاری موفق است، چیره، مسلط
کامیارkamiyarفارسیموفق
کسراkasraفارسیکسری ، معرب از فارسی، خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
کاووسkavoossفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیقباد پادشاه کیانی
کورشkorushفارسیکوروش – نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایران که تخت جمشید را بنا نهاد
کوشاkushaفارسیساعی، تلاشگر
کوشانkushanفارسیکوشا-ساعی تلاشگر
کوهیارkoh yarفارسیکوه نشین، نام برادر مازیار فرمانروای طبرستان
کیاkiyaفارسیپادشاه سلطان، حاکم، فرمانروا
کیارادkiyaradفارسیپادشاه جوانمرد ، مرکب از کیا به معنای سلطان و پادشاه و راد به معنای جوانمرد
کیانkiyanفارسیﭘﺎدﺷﺎﻫﺎﻥ، ﺳﻼﻃﯿﻦ، دوﻣﯿﻦ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﭘﺎدﺷﺎﻫﯽ از دورﻩ ﺗﺎرﯾﺦ اﻓﺴﺎﻧﻪ اﻯ اﯾﺮاﻥ
کیان مهرkiyan mehrفارسیمرکب از کیان به معنای سرزمین یا جمع کی به معنی شاه و مهر به معنی محبت یا خورشید. محبت بزرگوارانه ، دوستی شاهانه ، سرآمد پادشاهان ، آنکه در میان سایر فرمانفرمایان موقعیت ویژه ای دارد، خورشید سرزمین ، آنکه در تمام سرزمین برجسته است.
کیارشkiyarashفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی
کیاشاkiyashaفارسیشاهنشاه ، شاه شاهان ، مرکب از کیا یه معنی حاکم ، سلطان ، فرمانروا و شا مخفف شاه
کیسانkeysanفارسیمانند پادشاه، دارای منش شاهانه
کیهانkeyhanفارسیجهان، دنیا، گیتی
کیانوشkiyanushفارسیﺍز ﺷﺨﺼﯿﺘﻬﺎﻯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، ﻧﺎﻡ ﺑﺮادر ﻓﺮﯾﺪوﻥ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﭘﯿﺸﺪادﻯ
کیوانkeyvanفارسیﺳﺘﺎرﻩ زﺣﻞ، ﻧﺎﻡ ﯾﮑﯽ از ﺑﺰرﮔﺎﻥ درﺑﺎر ﺑﻬﺮاﻡ ﮔﻮر ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ
کیومرثkiyomarsفارسینخستین فرمانروای جهان بنا به روایت شاهنامه، نام اولین پادشاه پیشدادی
  

گ

اسمتلفظریشهمعنی
گودرزgudarzفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشواد، از پهلوانان نامدار شاهنامه و همزمان با رستم پهلوان شاهنامه
  

ل

اسمتلفظریشهمعنی
لهراسبlohrasbفارسیلهراسپ، صاحب اسب تندرو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر اروندشاه از نژاد کیقباد پادشاه کیانی
 

 م

اسمتلفظریشهمعنی
ماتیارmatiyarفارسیمادیار، کمک کننده به مادر ، یار مادر ، مرکب از ماد مخفف مادر بعلاوه یار
مازیارmaziyarفارسیپسر قارون ، از سپهبدان مازندران در قرن سوم که علیه خلیفه بغداد شورش کرد
ماکانmakanفارسی(در قدیم) آنچه بوده است؛ — (اَعلام) نام پسر کاکی از سران دیالمه [قرن ۳و ۴ هجری] که در آغاز نزد ابوالحسین ناصر در گرگان بسر می‌برد و از سران با نفوذ او بود و مدتی از جانب وی بر «تمیشه» حکومت می‌کرد.
مانیmaniفارسینام بنیانگذار آیین مانوی
ماهانmahanفارسیروشن و زیبا چون ماه، نام شهری در استان کرمان، نام پدر سهل از بزرگان مرو بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه
ماهیارmah yarفارسیدوست و یاور ماه، از شخصیتهای شاهنامه، نام زرگری در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
منوچهرmanuchehrفارسیدر اوستا آن که از نژاد منوش است
مَهانmahanفارسیبزرگان
مهبدmahbodفارسیمهبود- سرور ماه،کناییه از کسی که زیباییش از ماه بیشتر است – از شخصیتهای شاهنامه، نام وزیرانوشیروان پادشاه ساسانی که به ریختن زهر در غذای او متهم و کشته شد
مهرانmehranفارسیمرکب از مهر( محبت یا خورشید) + ان( پسوند نسبت)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر اورند سردار ایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
مهرابmehrabفارسیدوستدار آب،از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه کابل از نوادگان ضحاک در زمان حکومت سام نریمان و پدر رودابه مادر رستم پهلوان شاهنامه
مهرادmehradفارسیبخشنده بزرگ
مهربدmehrbodفارسیمرکب از مهر( خورشید) + بد( پسوند اتصاف)
مهردادmehrdadفارسیداده خورشید
مهرسامmer samفارسیپسر خونگرم و مهربان ، مرکب از مهربه معنای مهربانی یا خورشید و سام به معنای آتش است.
مهرشادmehr shadفارسیشادمهر، مرکب از شاد(خوشحال) + مهر( محبت یا خورشید) ،نام شهر یا مکانی در نیشابور ،خورشید هدایت کننده
مهریادmehr yadفارسییادگار خورشید ، مرکب از مهر و یاد
مهریارmahriyarفارسییادگار خورشید ، مرکب از مهر و یاد
مهزیارmahziyarفارسیدوست و یار خورشید
مهنامmahnamفارسیدارای نام زیبا
مهندmohanadفارسیتکه ای از ماه ، اندکی از ماه،به فتح میم و ه و سکون نون و دال ، نامی خراسانی
مهیادmah yadفارسییاد و خاطره ماه، کسی که زیباییش یاد آور ماه است ، دارای چهره ای زیبا چون ماه
موتاmotaفارسینام یکی از سرداران دیلمی
مهرنوشmehrnushفارسی
شنونده محبت، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر اسفندیار پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
مهرزادmehrzadفارسیفرزند آفتاب
مهرکmehrakفارسیز ﺷﺨﺼﯿﺘﻬﺎﻯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، ﻧﺎﻡ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮواﻯ ﺟﻬﺮﻡ در زﻣﺎﻥ اردﺷﯿﺮ ﺑﺎﺑﮑﺎﻥ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ
مهیارmah yarفارسیماهیار
میلادmiladفارسیصورت دیگری از مهرداد، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلیران ایرانی زمان کیکاووس پادشاه کیانی,شاگرد,دانش آموز
میلانmilanفارسینام دو روستا در شهرهای لردگان و تبریز
 

 ن

اسمتلفظریشهمعنی
نریمانnarimanفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام پدر سام جد رستم پهلوان شاهنامه
نورهانnorhanفارسیتحفه، سوغات، ارمغان
نوشزادnushzadفارسیﺯادﻩ ﺟﺎوﯾﺪ، از ﺷﺨﺼﯿﺘﻬﺎﻯ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ، ﻧﺎﻡ ﻫﻤﺴﺮ اﻧﻮﺷﯿﺮواﻥ ﭘﺎدﺷﺎﻩ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ
نویدnavidفارسیمژده، خبرخوش
نیاسانniyasanفارسیشبیه به نیاکان ، مانند پدران ، پسری که شبیه اجداد و نیاکان خود است
نیماnimaفارسینام آور و نامور، علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج شاعر معروف ایرانی قرن چهاردهم
نیکانnikanفارسیمنسوب به نیک
 


و

اسمتلفظریشهمعنی
وهامانvahamanفارسینام پدر سلمان فارسی
وهنیاvahniyaفارسیبهنیا، کسی که از نسل خوبان است
ویهانvihanفارسینام یکی از سرداران دیلمی
 

 

ه

اسمتلفظریشهمعنی
هامیhamiفارسیسرگشته و حیران
هرمزhormozفارسینام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام ستاره مشتری، نام یکی از پادشاهان ساسانی
هُژبرhozhabrفارسیشیر
هومایونhomayunفارسیخجسته، مبارک، فرخنده،از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی مشهور به زرین کلاه در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
هوشمندhushmandفارسیدارای هوش و توانیی ذهنی و بسیار با هوش،عاقل، خردمند
هوتنhutanفارسینیرومند، خوش اندام، نام پسر ویشتاسب پادشاه هخامنشی
هونامhunamفارسیخوش نام-نیک نام
هوشنگhushangفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند سیامک پادشاه پیشدادی
هومانhumanفارسیاز شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ویسه برادر پیران و از سپهسالاران افراسیاب تورانی
هومنhumanفارسینیک اندیش
هیرادhiradفارسیکسی که چهره ای خوشحال و شاد دارد
 

ی

اسمتلفظریشهمعنی
یاراyaraفارسیتوانایی، قدرت
یاورyavarفارسییاری دهنده، کمک کننده
یزدانyazdanفارسیخداوند، ایزد





ارسال نظر

[ نظر شما پس از تایید نمایش داده می شود ]
درج آگهی رایگان

سایت آگهی90 یک شتاب دهنده تبلیغاتی میباشد که صرفا جهت نمایش آگهی ها و تبلیغات کاربران فعالیت دارد.در این سایت هیچ گونه خرید و فروش کالا وجود ندارد این سایت جهت تبلیغات کسب و کارهای مختلف , محصولات و خدمات میباشد.

اینمادSSL

تماس با ما

نظرات و پیشنهادات خود را از طریق فرم تماس با ما برای ما ارسال کنید.
ایمیل: info [@] agahi90.ir

طبق ماده 3 آیین نامه اجرایی ماده 7 قانون حمایت از مصرف کنندگان مسئولیت تبلیغ خلاف واقع برعهده سفارش دهنده و سازنده آگهی است.سایت در ستاد ساماندهی پایگاه های ایرانی ثبت شده و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران میباشد.

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت برای شتاب دهنده تبلیغاتی آگهی90 محفوظ است
تصویر آیکن بگراند